اینکه همیشه همه چیزمون حاصل اعتراضه اصن توش شکی نیست؛
بیحجابامون واسه اعتراض به نظام شاهنشاهی، بعد انقلاب روسری سرشون کردن،
ماها رفتیم انگلیسی خوندیم که به خوندن عربی اعتراض کنیم،
خوار روشنفکری رو آوردیم جلو چشمش که بگیم دُگم و اُمّـــل نیستیم،
رابطههای چند ضلعی جنسی داریم که به تفکیک جنسی جامعهمون اعتراض کنیم،
از کل تاریخ همین رو یاد گرفتیم که بگیم فلان آریایی که به ادغام شدن فرهنگمون با سنت عربی اعتراض کنیم،
اصن راحت میشه کنترلمون کرد، هرکاری که بخوان انجام بشه رو بهمون میگن نکن...
اعتراض تو ناخودآگاهمون ریشه کرده، همیشه باعث یه چرخهی بیحاصله که حتی اگه شرایط جامعه هم تغییر کنه، ما دقیقاً سمت مخالفیم و برعکس قوانین و چارچوب اجتماع رو انجام میدیم.
ما یه جامعهی بزرگ معترضیم و حتی به اعتراض هم اعتراض داریم... حتی آنارشیست هم نیستیم، همیشه معترضیم و همیشه ناراضی...
اینکه میگن ناراضیها دنیا رو میسازن، اصلاً در مورد ما صدق نمیکنه...
ما یه جامعهی بزرگ معترضیم و حتی به اعتراض هم اعتراض داریم... حتی آنارشیست هم نیستیم، همیشه معترضیم و همیشه ناراضی...
اینکه میگن ناراضیها دنیا رو میسازن، اصلاً در مورد ما صدق نمیکنه...
۱ نظر:
تازه اینو در مورد خودم فهمیدم!
ارسال یک نظر