چنگ در دامن مولا زد در

خدا نکنه موقع خروج از خونه، لباسم به دستگیره ی در گیر کنه؛
تا چند ساعت توهُم دارم الان یکی با شمشیر میزنه فرق سرم...

۲۱ نظر:

سوفیا گفت...

=)))))))))) آخخخخ دلم مردم

دیازپام گفت...

بعدش کسی نمی زنه؟!!!

. . . گفت...

آخ گفتی

Bizz گفت...

ایول فک میکردم فقط خودمم!

RezaP گفت...

چن باری که یادمه،موقع برگشت به خونه اونم قبل از حمله به دکمه استارت کامپیوتر بوده..دلم می خواست آستینو جر بدم که همچین دلم خنک شه.

فرضيه هاي گستاخانه گفت...

احتمال اش هيچ كم نيست...

سرطان روح گفت...

بله بله
البته

الهام گفت...

خب چه اشکالی داره؟

بذار تاریخ تکرار بشه

یه آدم معمولی گفت...

حالا باز خوبه جوجه اردک ها و خروس ها نمیان جلوت میو میو کنند!

هلیا گفت...

:))
ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش...

بهار گفت...

خوب می نویسی اما گاهی وقتا نه خوب نمی نویسی !!!!!!!!!!!!!

حسین گفت...

مگه نمی زنه کسی ؟!؟!؟ می زنه ها !
ماله من که می زنه !

N/A گفت...

agha daghighan hale ehsase adame vasvasio tarif kardi !damet garm :D

مولود گفت...

زیاد تو این داستانا وارد شی زندگیت کلهم توهم میشه

حاج یزدان کمونیست...! گفت...

من اگه خدا بودم باهات تبادل لینک می کردم...!

FARGOL گفت...

jaleb bud...talmiham dare taze...che kharejiiiiiiiiiii...lol...dus dashti besar bem

GOLE گفت...

براي منم اتفاق افتاده بعدش كه رفتم بيرون يه ادم مو سيخ سيخي عين همون دستگيره در بهم اويزون مي شه

سپیده گفت...

خاک تو سرم تو که خرافاتی نبودی!!!!!!!!!!!
آخر نیومدی شیراز انقد خوش میگذره اصلنم جات خالی نیست...

محمد گفت...

دست در دامن مولا زد
مجید جان

پریود مغزی گفت...

ببینید این یه نمونه ی کوچیکشه. حالا یه حرکتی روانیایی هم هست که مثلاً میگیم اگه الان دستم رو نخارونم یه اتفاق بد میوفته...

ناشناس گفت...

lolllllllll same here alii boodddddddddd