سیره عملی گرافیتی بازها و اوج سلوک لیبرالیسم در گهواره‌ی آنارشیسم

 یه قانون نانوشته‌ای بین گرافیستای گرافیتی هست که باعث می‌شه رو اثر هیچکس دیگه، کاری جدیدی نکِشـَــن یا به تعبیری، روی گرافیتی همدیگه باز گرافیتی نکشن.

 حتا اگه یه اثر رو بهترین دیوار شهر باشه و چیز جالبی‌ هم از آب در نیومده باشه، باز یه گرافیست دیگه نمیره روش یه گرافیتی جدید بکشه.

بسطش میدیم به هر چاله‌ای که واسه گَه‌خوری زیاد تا گردن رفتیم توش ...

there must be a limit to your Khoskholness

حالا ما گُهی نیستیما، ولی ببین این یارو عجب گُه‌تریه که رفته تو فیسبوک یه صفحه زده بنام پریود مغزی، تازه لوگوی بلاگر ما هم کرده عکس صفحه‌ش... یه مشت کسخل هم رفتن لایک زدن.

منم فردا میخوام برم سازمان مبارزه با جرائم سایبری و بـخاطر عدم رعایت  حقوق معنوی از یارو شکایت کنم تا توسط پلیس فتا دستگیر بشه .

 ما خونِـمون رو فقط تو همین وبلاگ میریزیم... الله اکبر...

مردی بابا، مرد...

شبا پشت به آینه وایمیسم. سرمو رو به عقب خم میکنم. به کمرم نگاه میکنم و میگم :

" پسرم. بهت قول میدم تا وقتی به یه جای امن نرسیدیم، نذارم از تو کمرم بیای بیرون... "


یار مرا، یــــــــــــار مرا، عشق جگرگــــــــــــای مرا

الان میفهمم سخت‌ ترین کار دنیا گشـتن دنبال فیلم سوپریه که چند ســـال پیش دیدی و عاشق بازیگرش شدی؛ همون که با جون و دل داره توش میده...

دقیقاً حکم اون دختره رو داره که تو مسیر سرِمیرداماد به ونک، چشم تو چشمت میوفته، یه لبخندی و دلِت رو میگاد و میره... ( آره من دقیقاً انقد عامی عاشق میشم پَ کـُـس مگویید )

اصلاً واسه همینه که آدما هی تو چشم هم زُل میزنن؛ دارن دنبال اون گاینده‌ی درونیشون میگردن هی...


حالا ما هم زُل میزنیم به صفحه مانیتور...

ینی تا میرسم خونه، میشینم تو اینترنت دنبال فیلمه میگردم، هیچ اسم و نشونی هم از بازیگره ندارم...

 اصن شاید یه روز خودش بیاد در این اتاقُ بزنه...
بگه منم آی لاو یو بـِـیبی

    خدا رو چه دیدی...

LP VISA

اصن ویزا انواع مختلف داره آقا...

 یکیش همین ویزا لاپایی‌ه که قانوناً بهش میگن ویزای ازدواج یا الحاق به خونواده