خاطرات من و آقا

روح ا... از همون اول کودک مُصممی بود، از بین همه ی اســپـرم هایی که پدر بزرگوار ایشون داخل واژن مادر مهربانشون ریخته بودن، روح ا... تنها اســپــرمی بود که خودش رو به تخمک ها رسوند...

۴ نظر:

Afra گفت...

:))
تنها اسپرم نبود. روح ا... اول شد. بعد هم در رو بست دیگه کسی رو راه نداد.

سرطان روح گفت...

منم با افرا موافقم. خيلي پست خطرناكي نوشتي.
تا حالا از اين زاويه به هيچ قضيه اي نگاه نكرده بودم.

سمیرا گفت...

جالب بود!

مجتبی گفت...

درود.

عجبا...

شاد باشی.