واق واق - سگی پارس کرد و بعد نشست و صاحبش راکه بوییدن و لیسیدن را بلد بود ، با دقت نگاه کرد و خوشحال دم تکان میداد. سگ فکر کرد : با بو کشیدن به کجاها که نمیشود رسید !و مزه ها بیشتر از حرف ها در حافظه ها باقی می مانند. واین آغاز جاودانگیست واق واق واق- سگ می خندد. با تف فرواوان
۱ نظر:
واق واق - سگی پارس کرد و بعد نشست و صاحبش راکه بوییدن و لیسیدن را بلد بود ، با دقت نگاه کرد و خوشحال دم تکان میداد.
سگ فکر کرد : با بو کشیدن به کجاها که نمیشود رسید !و مزه ها بیشتر از حرف ها در حافظه ها باقی می مانند.
واین آغاز جاودانگیست
واق واق واق- سگ می خندد.
با تف فرواوان
ارسال یک نظر