کین


دیشب خارج از شهر لای شلوغی ِ شادی و پایکوبی مُشتی آدم، اولین بخار سرمای امسال از دهنم خارج شد


و یخ زدم...



و اون بوی سرد
بوی درد

پاییز اومد؛
و بعدش زمستون

و مرگ

مرگ
مرگ
مرگ
...

هیچ نظری موجود نیست: